نوشته شده در 88/1/19:: 7:15 عصر
در حضور خداوند
بنویس از نیایش و شوقی درونی برای اتصال با نور و رسیدن به حضور نور و آرامش، که اوست سرچشمهی عشق و اوست مبدأ نور.
نورست چراغ راه تو و پالایندهی هر تیرگی و بدی.
وقتی در راهی نورانی گام برمیداری، همهی تصویرها و آنچه در مسیر و راه است، با وضوحی روشن بر تو نمایان است و آنچه تو را پیشمیبرد، عشق و نوریست که از سرچشمهی آن بر تو جاریست و شوق و عشق تو به مبدأ.
و آنچه تو را بازمیدارد، تیرگیست و ظلمت و درپی آن، شک و تردید در انتخاب مسیر درست یا نادرست و زمان را از دست دادن.
آیا میدانی چهقدر زمان داری برای این سفر معنوی؟
چرا قدم در راه و مسیر تیره گذاری و خود را کور سازی؟
عاشق باش و به شوق دیدن یار و طی سفر، مشتاق رسیدن در مدت زمانی که برای تو مقرر گشته و خود ندانی... توشه برگیر و راهی شو، خیلی زمان نداری...
مبادا از راه و مسیر نورانی به بیراهه رَوی و سفر معنوی تو پایان یابد!
مبادا بندها تو را باز دارند،
چشمانت را برهم نِه، سر به زیر آور و راهی شو
رهرو راهی نورانی و دریاب سِکر مستی عشق بیپایان و خالص را.
خود را بسپار به ارادهی خالق، بدون ترس و غم، هدایت میگردی.
وقتی دریا طوفانیست، قایق تو در امان است، بندها را بردار
توجه از بیرون برگیر.
او سکاندار قایق زندگی توست، تسلیم او باش.
تو در امنیت و آرامشی... کافیست بندها را بگسلی (بتها را بشکنی) و تنها به او دل بندی.
و دور گردی از تمام بایدها و نبایدها.
تو در خطری اگر هیاهو کنی! هیاهوی تو بهر چیست؟
او میداند تو کجایی! میداند نیاز و غمت را!
بدان هرگز عاشقتر از خدا بر تو کسی را نخواهی یافت.
کلمات کلیدی : |